هر چند از جام ولایت مست مستیم
به عشق تو
با عشق رویت از دو عالم دل گسستیم
ما را اگر تا صبح محشر زنده دارند
در انتــظار صبــح دیدار تـو هستیم
ما زخم نوش غصه های مرتضی ایم
مـا سیـنه چـاکان تـو از روز اَلستیم
مـا کربلاییـان صـحرای بلاییــم
هرجا که زینب می رودبا زینب استیم
ما مدعیــان عطـش در مـرز آبیم
مـا نـوکـران ســاقی افتـاده دستیم
ما از جبین تا صبح محشر برنداریم
ســربند عشقی را که با نام تو بستیم
گفتیم تا شاید که دردت را بفهمیم
از هــر چه غیر ناله کردن بود رستیم
آقا به جان فاطمه مشکن دلــم را
هــر چند صدها بار قلبت را شکستیم
هر چند جز بار گنه چیزی نداریم
امشـب به عشق تو همه اینجا نشستیم
آقا شما آبی ترین دریای نوری
ماپیش توچون آذری یک قطره هستیم
شنبه 90/3/28 |